جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۱ - رجوع به تمامی قصه
تو هم این قصه ها چو می شنوی
به زبان خوش به آن همی گروی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۴ - جواب گفتن پدر پسر را
لب و سبلت چنان به هم کز موی
لای پالای بر دهان سبوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۱ - اشارت به قربات اربع که مراتب ولایت است یعنی قرب نوافل و قرب فرایض و مقام جمع الجمع که مرتبه قاب قوسین است و مقام جمع احدیت که مرتبه اؤ ادنی است و خاصه پیغمبر ماست صلی الله علیه و سلم و کمل ورثه وی
ور ز همت کمی بلند روی
که مقید به جمع هم نشوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۱ - اشارت به قربات اربع که مراتب ولایت است یعنی قرب نوافل و قرب فرایض و مقام جمع الجمع که مرتبه قاب قوسین است و مقام جمع احدیت که مرتبه اؤ ادنی است و خاصه پیغمبر ماست صلی الله علیه و سلم و کمل ورثه وی
این مقام نبی ست وان که قوی
باشد اندر وراثت نبوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۳ - مناجات
چند سرگشته داریم چون گوی
بی سر و پا دوانیم هر سوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۷ - قصه عاشق شدن آن دختر ترسا بر آن جوان مسلمان و در مفارقت وی بر بستر مرگ افتادن و جان دادن
آخر آورد سوی صورت روی
مرهم درد خود ز صورت جوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۸ - قصه عاشق شدن کنیزک خلیفه بغداد بر غلام وی و از استیلای عشق وی خود را در دجله انداختن
گر به دریای عشق داری روی
همچو اینان ز خویش دست بشوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۹ - قصه آن جوان که بر دختر عم عاشق شد و در عشق وی نام دزدی بر خود نهاد و ناموس عم نگاه داشت و بدان سبب به مقصود رسید
چند روز آن جوان نیکو روی
که به دیدار یار بودش خوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۸ - به بام برآمدن وی قدس سره هر آخر روز و با آفتاب خطاب کردن
تا به اکنون که کردی از تگ و پوی
زرد رو در دیار فرقت روی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۵ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم من تشبه بقوم فهو منهم
اتباع شریعت نبوی
اقتدای طریق مصطفوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۷ - عادل که از حرف عین چشم عالمی بر وی است و از دال و لام دل جهانیش در پی آن به که در همه چشم ها خود را نغز نماید و به همه دل ها نیکو درآید در نغز کاری پیشوایی باشد و در نیکوکرداری راهنمایی
راست است او خوش آنکه راست شوی
وآوری رو به راه راستروی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۲ - گفتار در احتیاج به طبیب که حفظ صحت به رأی وی منوط است و معالجه مرض به تدبیر وی مشروط
با همه بذله گوی و خندان روی
با همه مهربان و نیکو خوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۴ - قصه آن طبیب که آفت رسیده ای را بی وجود اسباب معالجه کرد
غرقه شد زان خجالت اندر خوی
خلط بگداخت در مفاصل وی
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۵ - شد این نوشته به سلطان محمد رومی
هست پشت شریعت نبوی
به نوی از مساعی تو قوی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۰ - آغاز قصهٔ شاه و درویش
همچو «والشمس» آن یکی را روی
همچو «والیل» آن یکی را موی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۲ - در صفت کبوتربازی شاه و نظاره کردن درویش
داغها مشکفام و عنبربوی
چون سر نوعروس مشکین موی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۶ - رفتن شاهزاده به دیدن درویش
روز دیگر رقیب دشمنروی
روی با شاه کرد آن بدخوی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۵۰ - در بیوفایی عمر
گر چو یوسف به اوج ماه روی
عاقبت سرنگون به چاه شوی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
چند گردی بگرد هر سر کوی
درد خود را دوا هم از خود جوی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
گر، به دریای عشق داری روی
همچو اینان زخویش دست بشوی