سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۹ - در بیان آنکه هر کرا در این عالم کار تمام نشد با وجود چندین آلت که حق تعالی بوی داده است بعد از آنکه آلتش نماند از او چه کار خواهد آمدن نه در قرآن میفرماید که و من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی. و در تقریر آنکه در افواه است که چون مرید شیخی شدی بعد از او نشاید شیخی دیگر گرفتن این سخن نزد اولیاء و اهل تحقیق خطاست.
ذکر حمد و وفاش بس بودی
همه را زان طریق بگشودی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۹۲ - در بیان آنکه این معانی غریب نادر بخشایش سید برهان الدین محقق ترمدی است رضی اللّه تعالی عنه که مرید و شاگرد مولانای بزرگ بهاءالدین محمد المعروف بولد قدس اللّه روحه العزیز بود.
سخنش را هر آنکه بشنودی
دایم او را بصدق بستودی
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۲
مرحبا مرحبا کجا بودی
دیر شد تا جمال ننمودی
یک دمم در حضور ننشتی
یک شبم در کنار نغنودی
برشکستی و دیر پیوستی
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۱ - در شرف بنیت انسان به صورت و معنی بر دیگر مخلوقات
ویل خشم و نعیم خشنودی
دد و دام آز و شهوت موذی
اوحدی » جام جم » بخش ۳۱ - در شرف بنیت انسان به صورت و معنی بر دیگر مخلوقات
گاه عبدی و گاه معبودی
چه عجب؟ چون غلام محمودی
اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۸ - خطاب به خواجه غیاثالدین محمد
چون رسید این سفینه بر جودی
عرضه افتد به لحن داودی
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٨
پیشتر زین علی شمس الدین
که سر از کبر بر فلک سودی
گرچه در جمع مال و در ضبطش
ید بیضا و سحر بنمودی
لیکن از شاعران خوش گفتار
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۴ - فی بیان قوله علیه السلام رب تال للقرآن و القرآن یلعنه
معنی لعن چیست مردودی
به مقامات بعد خوشنودی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - قصه کلنگی که او را چون باز شکار کردن کبوتر هوس کرد و به واسطه این هوس از گرفتن کرم های آبی باز ماند و به شکار کبوتر نرسید بلکه خود شکاری دیگری شد
کرمکی چون ز آب بنمودی
نول کردی دراز و بربودی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - بر تحریص و تحریض بر پاس داشتن انفاس و منع و زجر از تضییع و اهمال آن
هم ز حرص و هواش آلودی
هم به عجب و ریاش فرسودی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴۳ - تتمه سخن
کاش او را نمونه ای بودی
که من آن را به خلق بنمودی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - حکایت بر سبیل تمثیل
گر ز روغن فراغتش بودی
دامن عصمتش نیالودی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۳ - قصه روستایی که درازگوش پیر لنگ پشت ریش به بازار خر فروشان برد، دلال فریاد برداشت که کی می خرد خری جوان روان تندرست، روستایی چون آن بشنید باور داشت و از فروختن درازگوش پشیمان شد
هرگز از ضرب گز نیاسودی
راه را جز به گز نپیمودی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۲۳ - حکایت شکایت آن پادشاه از استیلای صفت غضب بر وی پیش آن حکیم و معالجه فرمودن حکیم آن را
خشم او شد بدل به خوشنودی
کارش آورد رو به بهبودی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۷ - اشارت به بعضی از شعرای ماتقدم که از سلاطین پیشین تربیت ها یافتند و نام اینان به واسطه مدایح آنان بر صحیفه روزگار بماند
صله اش ساز و برگ خوشنودی
صله کش پیل های محمودی