حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۴ - و له فی ذم الدنیا الدنیه
پس چو بیحد بقبر باید خفت
نتوان شاه بازیش هم گفت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۶ - نظامی گنجوی قُدِّسَ سِرُّه
نشندی که آن حکیم چه گفت
خوابِ خوش دید هر که او خوش خفت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
همه بی خانمان و بی زن و جفت
نه مقام نشست و معدن خفت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
وه که چون آمدی برون ز نهفت
بس که وا حسرتات باید گفت
صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخها » ۶- تاریخ سور پرسرور حاجی میرزا مهدی
قدوة الحاج میرزا مهدی
در کرم طاق و با مکارم جفت
آنکه در حسن خلق و خلق حسن
مادحی مدح وی نیارد گفت
آنکه خاشاک و خار شرک و نفاق
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - آزمند خسیس
روزی آن آزمند با خود گفت
چند باشم بدین قناعت جفت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۹ - در ضعف پیری و سبب منظوم ساختن آیین نصیری فرماید
گر بهفتاد رفته یا هفت
همچنان کامدی بباید رفت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۴
گر به هفتاد رفته ای یا هفت
همچنان کامدی بباید رفت
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۶ - داستان دو موش
گربه زین گفتگو چو گل بشکفت
بار دیگر ز مکر و حیله بگفت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی
با وزیری که بود نزدش، گفت
وآن وز یر این خبر زما ننهفت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۷ - خواب دیدن بهار سنائی را
مطلبم را ز فرط هوش گرفت
کفتنرمک: «سنائی»اینت شگفت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنجخانه ساخت
با چنان مال و ثروت هنگفت
خواست گنجینهای کند بنهفت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۶ - حبس شدن مدیر ناهید در اتاق بهار
گر کسی گوهر مدیحی سفت
گه گهی هم حقیقتی میگفت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
گفت باید برون شتابی تفت
گفتم اصلا نمیتوانم رفت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۷ - حیونات منقرضه
فوق عادت کلان شدند و کلفت
پرخور و بیهنر، ستنبه و زفت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم
آن یکی نام بوذری بگرفت
وآندگرشدجمهریاینتشگفت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۷ - داستان کاردار
نیمشب خواجه چونبهبستر خفت
با ندیمی از آن خویش بگفت
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹ - قطعه
این شنیدی که نکته پردازی
پی تحقیق با ظریفی گفت
چیست شیرینتر از عسل گفتا
اگر آید بدست سرکهٔ مفت