سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۳ - ما رَأَیْتُ شَیْئاً إِلّا وَ رَأَیْتُ اللهَ فیهِ
فرصتی نه که چست برتازم
در چنان منزلی وطن سازم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴۴ - فیالاجتهاد و طلبالتقوی
مگر از شرع چارهای سازم
تا در آتش چو روی نگدازم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۹ - حکایت
در دَمِ اژدها مکان سازم
یا به دندان مار بگدازم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۴۱ - حکایت
از غم جان و دین نپردازم
که روان سوزم و مکان سازم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۷ - حکایت
از بلا کنج از آن نپردازم
تا ترا کنج عافیت سازم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۰ - داستان بهرام با کنیزک خویش
گوری آمد، بگو که چون تازم؟!
وز سرش تا سمش چه اندازم؟
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
قفل گنج گهر بیندازم
با به افتاد شاه در سازم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
گر خبر باز دادی از رازم
ور نه حالی سرت بیندازم
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶
باز در دست چرخ بد سازم
پایمال جهان طنازم
هجر، بر دوخت دیده ی طربم
عشق بدرید پرده رازم
نیست پای گریز، می باشم
[...]
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - اندر ابتدای کتاب
تا نوایی ز عشق آغازم
وین چنین تحفهها بپردازم
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۲
همه روز اتفاق میسازم
که به شب با خدای پردازم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
آن چنان ره به خویش کن بازم
کز تو با دیگری نپردازم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۶ - قصه آن خرس که آبش می برد شخصی تصور کرد که خیکی است پر بار، رفت تا آن را بگیرد، خرس در وی آویخت، آن شخص به وی درماند، دیگری از کناره فریاد کرد که خیک را بگذار و بیرون آی. گفت من او را گذاشته ام او مرا نمی گذارد
از بدی و ددی مده سازم
وز بدان و ددان رهان بازم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۳۲ - گفتار در ختم دفتر اول از کتاب سلسلة الذهب و حواله آنچه تقریب سخن به آن رسیده بود به دفتر دیگر
بهر آن دفتری ز نو سازم
داستانی دگر بپردازم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۸ - قصه عاشق شدن کنیزک خلیفه بغداد بر غلام وی و از استیلای عشق وی خود را در دجله انداختن
به که یکدم به خویش پردازم
چاره کار خویشتن سازم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۰ - قصه عیینه و ریا
کو رفیقی که بشنود رازم
واندر این شب شود همآوازم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۲۰ - حکایت دعا کردن پادشاه ترمذ که تا از کنیزکی که به محبت وی از تدبیر ملک بازمانده بود خلاصی یابد
تا به تدبیر ملک پردازم
کار از کار ماندگان سازم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳۵ - حکایت محتسب بغداد که منکر پیش او معروف بود و معروف در نظر او منکر می نمود
چون ازین کارها بپردازم
بهر منزل به هر طرف تازم