شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل چهارم » بخش ۶ - التمثیل
بد برای بدی برون انداخت
به از این به بگو که داند ساخت
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل سوم » بخش ۴ - حکایت
خواجه چون مرد کار را بشناخت
تختۀ علم خود در آب انداخت
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل چهارم » بخش ۱ - الفصل الرابع فی بیان مبدء العالم علم الیقین
پس ز ثقلش زمین فرو انداخت
و آسمانها ز دود آن برساخت
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل چهارم » بخش ۱ - الفصل الرابع فی بیان مبدء العالم علم الیقین
روز یکشنبه و دوشنبه بساخت
این زمین، پس به کوهها پرداخت
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل چهارم » بخش ۱ - الفصل الرابع فی بیان مبدء العالم علم الیقین
قدرت از اصل خلق واپرداخت
زین سبب روز شنبه هیچ نساخت
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۳ - الضلال المبین
آنکه خود را در آب مرده شناخت
موج دریاش هم برون انداخت
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - فی الترجیعات
عشق رایات سلطنت افراخت
پس اقالیم عقل غارت ساخت
آن یکی را بسان عود بسوخت
واندگر را مثال چنگ نواخت
شاهد روی پوش حجله غیب
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۲ - رودکی
آن عقیقی میی که هر که بدید
از عقیق گداخته نشناخت
هردو یک جوهرند لیک به طبع
این بیفسرد و آن دگر بگداخت
نابسوده دو دست رنگین کرد
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۴ - اشارة الی ما قاله بعض کبراء العارفین فی معنی قوله تعالی «یا ایها الناس اتقوا ربکم » الایة ان الامر ذم و حمد فکونوا وقایته فی الذم واجعلوه وقایتکم فی الحمد تکونوا ادباء عالمین
متقی نفس خویش را چو شناخت
در شرورش وقایه حق ساخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۷ - قصه گریستن شاعری که قصیده غرا به حضرت شاه خواند و هیچ کس تحسین نکرد جز جاهلی که به اسالیب سخن عارف نبود
بهر شاهی لوای مدح افراخت
پر صنایع قصیده ای پرداخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۲ - رحم اللاه مرئا عرف قدره و لم یتجاوز طوره
فرخ آن کس که وار خود بشناخت
کار خود را به وار خود پرداخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - در بیان آنکه چون کسی را با حضرت رسالت صلی الله علیه و سلم نسبت دینی درست نباشد دعوی نسبت طینی سودی ندارد
پادشاهانه مجلسی می ساخت
نرد صحبت به هر کسی می باخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۳ - تفسیر قوله تعالی: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله
هر که جان در متابعت در باخت
حکم یحببکم الله ش بنواخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۵ - قصه خلاص کردن مجنون آهو را از دست صیاد به سبب مشابه بودن وی لیلی را
دست خود طوق گردن او ساخت
به زبان تفقدش بنواخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۶ - قصه آن خرس که آبش می برد شخصی تصور کرد که خیکی است پر بار، رفت تا آن را بگیرد، خرس در وی آویخت، آن شخص به وی درماند، دیگری از کناره فریاد کرد که خیک را بگذار و بیرون آی. گفت من او را گذاشته ام او مرا نمی گذارد
آن یکی بر کناره منزل ساخت
وان دگر خویش را در آب انداخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۲۸ - رجوع به تمامی تمثیل
هستی خویش را در او گم ساخت
هیچ چیزی بغیر او نشناخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۲۸ - رجوع به تمامی تمثیل
هیچ جز بحر در جهان نشناخت
عشق با هر چه باخت با او باخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۰ - قصه آن گلخنی که در مشاهده جمال شاهزاده آتش در ژنده اش گرفت و از ژنده به تنش رسید و وی از همه بی خبر بود
به لطافت بهانه ای بر ساخت
مرکب خود به سوی گلخن تاخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۸ - قصه عاشق شدن کنیزک خلیفه بغداد بر غلام وی و از استیلای عشق وی خود را در دجله انداختن
از پس پرده خوش نوایی ساخت
چنگ را بر همان نوا بنواخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۸ - قصه عاشق شدن کنیزک خلیفه بغداد بر غلام وی و از استیلای عشق وی خود را در دجله انداختن
همچو مه خویش را در آب انداخت
همچو ماهی به غوطه خواری ساخت