×
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱
ای لبت زنده کرده نام مسیح
به روان بخشی کلام فصیح
چهرهای داری از شراب صبوح
همچو خورشید نیمروز صبیح
هرچه میخواهی از جفا میکن
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹
ای قدت همچو نیشکر نازک
تنت از پای تا به سر نازک
همچو عضو تو سرو قد زیبا
همه جای تو سیم بر، نازک
از زمین ارم به آب حیات
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲
صدامید از تو داشتم در دل
ده که از صد یکی نشد حاصل
دارم ای گل شکایت بسیار
گفتن آن حکایت مشکل
شمع حسنت فروغ هر مجلس
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷
گشته در عشق کار من مشکل
مردن آسان و زیستن مشکل
طرفهتر آنکه نیست با معشوق
این زمان اختلاط من مشکل
نه به آن ماه رو نگه دشوار
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۸
ای مرا دلبر و دل آرا تو
دل من کس ندارد الا تو
روز و شب از خدا همی طلبم
که به روز آورم شبی با تو
هدف تیر بیمحابا من
[...]