جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۱ - مناجات در توجه از مقام حریت به فتوت
جا گرفته به سر خشک زمین
گشته در کوی فنا خاک نشین
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۵ - عقد بیست و ششم در صدق که عبارت از آنست که ظاهر و باطن برابر بود و بلکه باطن از ظاهر خوبتر
راست جو راست نگر راست گزین
راست گو راست شنو راست نشین
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۸ - عقد بیست و هفتم در اخلاص که پای همت بر سر هوا نهادن است و گردن ارادت از ربقه ریا گشادن
نهی آن گونه پی سجده جبین
کو پی دانه برد سر به زمین
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۷ - عقد سی ام در تواضع که شاخ سربلندی شکستن است و بر خاک نیازمندی نشستن
ای گذشته سرت از چرخ برین
جز به منت ننهی پا به زمین
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۹ - مناجات در انتقال از تواضع به حلم و مدارا
با همه رفعت خود عرش برین
بر درت روی مذلت به زمین
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۱ - حکایت راهبی که فریفته نشد به دعوی شیطان که گفت من عیسی ام از آسمان نزول کرده
راهبی را در دل زد غم دین
شد درین دیر دو در گوشه نشین
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۱ - حکایت راهبی که فریفته نشد به دعوی شیطان که گفت من عیسی ام از آسمان نزول کرده
گفت من عیسی ام از چرخ برین
آمده تا شومت رهبر دین
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۳ - عقد سی و دوم در طلاقت وجه و مزاح که چین انقباض در جبین نینداختن است و به زبان انبساط سخنان شیرین پرداختن
ای تو را صورت چین نقش جبین
خوی ناخوب تو صورتگر چین
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۹ - حکایت مناجات موسی علیه السلام که دیده یقین وی بگشایند و عدل در صورت ظلم را به وی نمایند
گفت نزدیک فلان چشمه نشین
می نگر قدرت ما را ز کمین
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
طره اش پرده کش شاهد دین
خال او مردمک چشم یقین
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
مرده دلانند بروی زمین
بهر چه با مرده شوم همنشین
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - ساقی نامه و مدح حسینخان شاملو
خان جم جاه فلک قدر حسین
ای ز عدل تو خراسان با زین
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴
روی ننموده ربودی دل ودین
ای به قربان توهم آن وهم این
هم فلک از غم توخاک به سر
هم ملک بر در تو خاک نشین
نه عجب باشد اگر از قدرت
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳۴
پیش مرگت شوم ای لعبت چین
که غلامیت به از سلطنت روی زمین
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی
کفش بوالقاسم مسکین است این
الذی المسه سبع سنین
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی
زد بسر گفت مرا زین نعلین
هست تا روز ابد شیون و شین
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی
شکوه دارم بدرت زین نعلین
که نصیبم شده ز او خف حنین
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی
قاضئی کو که علی نصب العین
حکم تفریق دهد فیمابین
ملکالشعرا بهار » منظومهها » دل مادر » دل مادر
دختری آفت دل، غارت دین
غمزهاش در ره جانها به کمین
ملکالشعرا بهار » منظومهها » دل مادر » وادی السباع
روی هر سنگ، ددی صدرنشین
پشت هر بوته، پلنگی به کمین