جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۹ - مناجات در اشارت به آنکه حقیقت ورع اعراض است از ماسوی الله و طلب تحقیق به مقام زهد
بر وی آن میوه چنان شیرین دار
که شود در دو جهان شیرین کار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی
گل تویی زن چمن و غیر تو خار
شیوه خار پرستی بگذار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۲ - مناجات در طلب مقام فقر بعد از تحقق به مقام زهد
بر دلش نقش غم خویش نگار
خاطرش بسته به هر نقش مدار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۳ - عقد دوازدهم در سر فقر که برقع سواد الوجه فی الدارین بیاض چهره هستی خود نهفتن است فی مرتبتی العلم و العین
چون بر آن خرقه زنی بخیه مدار
چشم بر رشته کس سوزن وار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۳ - عقد دوازدهم در سر فقر که برقع سواد الوجه فی الدارین بیاض چهره هستی خود نهفتن است فی مرتبتی العلم و العین
تا ز مقصود شوی برخوردار
بکن از پیش نظر این دیوار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
هر دم از جا چه روی کشتی وار
کوه شو لنگر خود سنگین دار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۷ - حکایت عیاری که در زیر چوب شحنه چندان دندان فشرد که درم سیم در زیر دندان وی پاره پاره شد و دینار صبر وی درست بیرون آمد
چون نهد ناقد دوران معیار
سرخرویی رسدم زین دینار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۰ - حکایت آن حکیم دریا دل ساحل گرد که غریقی را به کمند نصیحت از گرداب اندوه بیرون آورد
شدی از هول بر آن تخته سوار
بعد یک ماه رسیدی به کنار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۵ - عقد شانزدهم در رجا که به روایح وصال زیستن است و به لوایح جمال نگریستن
خاک تفسیده هوا آتش بار
بادش آتش زده در هر خس و خار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۵ - عقد شانزدهم در رجا که به روایح وصال زیستن است و به لوایح جمال نگریستن
وی بسا گم شده ره در شب تار
غرقه در سیل ز باران بهار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۸ - عقد هفدهم در توکل که اعتماد است بر کفیل ارزاق و تفویض امر به تدبیر وکیل علی الاطلاق عمت الاؤه و تقدست اسماؤه
کار خود را به خدا بازگذار
کت نمی بینم ازین بهتر کار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۰ - مناجات در روی به ریاض توکل آوردن و از آنجا استشمام نسیم رضا کردن
چون شود بر کتف شیر سوار
تازیانه دهیش از دم مار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۴ - عقد نوزدهم در محبت که میل دل است به مطالعه کمال صفات و انجذاب روح به مشاهده جمال ذات
گرچه در بحر بود کشتی وار
عاقبت خشک لب آید به کنار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۸ - حکایت آن کنیزک و غلام که بر کنار دجله دست از زندگانی خود شستند و به غرقه شدن در آب از خشک لبی ساحل فراق خلاصی جستند
داشت در ستر خلافت دو نگار
هر دو مه طلعت و خورشید عذار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۸ - حکایت آن کنیزک و غلام که بر کنار دجله دست از زندگانی خود شستند و به غرقه شدن در آب از خشک لبی ساحل فراق خلاصی جستند
هر دو بودند به هم عاشق زار
عشقشان برده ز دل صبر و قرار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۹ - مناجات در اظهار شوق و حیرت و طلب ترقی به مقام غیرت
هر چه جز شوق تو در جان فگار
کارد افسوس و دریغ آرد بار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۱ - حکایت دیده وری که به چشمی که در وقت وداع محبوب نگریست بعد از ملاقات به جمال وی ننگریست
چشم تر ناشده را زد مسمار
تا نبیند پس ازان طلعت یار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۳ - عقد بیست و دوم در قرب که عبارت است از استغراق وجود سالک در عین جمع به غیبت از همه چیز تا غایتی که از صفت قرب نیز
روز قرب آمد و دوری شب تار
روز چون نیست به شب گیر قرار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۴ - حکایت سؤال و جواب ذوالنون با آن عاشق مفتون
سازگار تو بود در همه کار
بر مراد تو بود کارگزار
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی
خیره چشمی چه کنی اختروار
همچو خورشید حیایی پیش آر