گنجور

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

چون عدم از بر عالم برخاست

به هم آغوشی ما غم برخاست

هر کجا صبح زدم چتر نشاط

شام از آن نوحه ماتم برخاست

خواب با دیده بختم چو نشست

[...]

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

لب زخمیم و افغان را پرستیم

دم شمشیر عریان را پرستیم

گل از بلبل همین بس دولت ما

که دیوار گلستان را پرستیم

ز ما یوسف پرستیدن ادب نیست

[...]

فصیحی هروی
 
 
sunny dark_mode