گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - مدح سیف الدین حسن جاندار

 

آنچه بر من ز دل و دلدار است

چون دهم شرح که بس بسیار است

گر، تن است، از در او محروم است

ور دل است، از بر من آوار است

حالش از هر که به پرسم گوید

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

یا رب آن ماه تمام، آن من است

که بقد سرو خرامان من است

با سر زلف پریشان، همه روز

در پی کار پریشان من است

عمر جاوید طمع میدارم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

یا رب آن روح ممثل چه خوش است

بر گلش زلف مسلسل چه خوش است

وان دو صف رسته لولوی عدن

بدو یاقوت مکلل چه خوش است

غدر رنگینش با خرقه نکوست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

دوستی یکدل و دمساز نماند

مونس محرم و همراز نماند

تاز ده بر هدف سینه ما

چرخ را هیچ یک انداز نماند

گر یکی راست زبانی چوعیار

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

از لب یار شکر می باید

و خطش عنبر تر می باید

نقد بوسه به نهانی ز لبش

بهتر از روی چو زر می باید

در سر عشوه شد آن عمر که بود

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

وصل شک نیست که در می باید

و ز میان هجر بدر می باید

نظر نا گذرانست بدوست

لیک از بخت نظر می باید

خدمتی جان بر او بردم گفت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

چند خورم خون خود ازدست دل

شستم از دوست بهفت آب و گل

زین شبش او داند و شمع ختن

زین قبل او داند و ماه چگل

بیدلی ار زانکه بدین چاشنی است

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

از همه عالم خریدار توام

باورم کن عاشق زار توام

پای بر کار دل من می نهی

گرچه میدانی که بر کار توام

چند گوئی دامنم خواهی گرفت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

ره صد رهگذرت میدارم

چشم و دل بر اثرت میدارم

با همه بی خبری، هرچه کنی

لحظه لحظه، خبرت میدارم

تا سگ خویشتنم نامیدی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

وه که امروز بحال دگرم

تو چه دانی که نداری خبرم

از همه خرمئی دور از تو

تا ز تو دور ترم، دور ترم

نه تو را، رای که بر من نگری

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

خه خه آن سوسن سیرابش بین

هی هی آن سنبل پر تابش بین

چستی سرو چمانش دیدی

مستی نرگس پر خوابش بین

خنده ئی زد صدف لعل گشاد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

از رهی روی بگردان و برو

دامن مهر بر افشان و برو

مکن آن عشق، ز سر تازه بپای

مبر آن عهد به پایان و برو

که تو را گفت که سرگردان باد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

ای شکرخای شده گوش از تو

رخ ماه آمده شب پوش از تو

از لطافت چو خیالی که شبی

پر نکردست کس آغوش از تو

شام را غالیه در زلف ز تست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

رو که میدان جهان میدان توست

گوی خوبی در خم چوکان توست

زمرد کردون و لعل آفتاب

در رکاب خلعت مرجان توست

لولوی و یاقوت را در بحر و کان

[...]

اثیر اخسیکتی
 
 
sunny dark_mode