گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۴

 

حمد بیحد احدی را که کمال کرمش

داد سرمایه توفیق خرد انسان را

داد سر رشته اقبال بدست خردش

کرد تعلیم باو قاعده ایمان را

تا بهنگام عمل فرق بد و نیک کند

[...]

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۶

 

من از اقلیم عرب حیرتی از ملک عجم

هر دو کردیم به اظهار سخن کام طلب

یافتیم از دو کرم پیشه مراد دل خویش

او زر از شاه عجم من نظر از شاه عرب

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۱۳

 

آفرین بر منعمی کز بهر اظهار ثنا

فیض توفیق سخن ما را میسر کرده است

ملکهای بی حد اصناف نظم و نثر را

جمله بر تیغ زبان ما مسخر کرده است

نیست از تکرار الفاظ سخن ما را ملال

[...]

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۱۶

 

ای که از جهل مقید شده بر صورت

این صفت در روش اهل خرد بی معنیست

هر که شد واله صورت بهوای دل خود

هیچ گه ملتفت معرفت معنی نیست

هست طفلی که بتعلیم معلم ز کتاب

[...]

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۰

 

دام دردست و بلا دایره قید جهان

عارف آنست کزین دایره بیرون باشد

همه عمر براحت گذراند اوقات

فارغ از دغدغه گردش گردون باشد

نه در آن فکر که آیا چه کنم چون سازم

[...]

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۲۱

 

بد من گفت بدی لیک نمی‌رنجم از او

لله الحمد مرا خلق نکو می‌دانند

در حق من سخن او چه اثر خواهد داد

پیش قومی که مرا بهتر از او می‌دانند

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » ترکیب بند

 

ای خوش آن دم که بهر نیک و بدم کار نبود

بیمم از طعنه اغیار و غم یار نبود

روش عاشقی و عشق نمی دانستم

دل بی درد من از درد خبردار نبود

پرده دیده ام آلایش خونابه نداشت

[...]

فضولی
 
 
۱
۳
۴
۵