گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۷

 

آنچ روی تو کند نور رخ خور نکند

و آنچ عشق تو کند شورش محشر نکند

هر کی بیند رخ تو جانب گلشن نرود

هر کی داند لب تو قصه ساغر نکند

چون رسد طره تو مشک دگر دم نزند

[...]

مولانا
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۹

 

هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند

گر لبی از کرم پیر مغان تر نکند

توسن ناز مکن زین پی گلگشت چمن

تا صبا خاک ره از دست تو بر سر نکند

نکند نرگس خونخوار تو ساغر گیری

[...]

اهلی شیرازی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۳

 

طبع دانا الم دهر مکدر نکند

گرد بر روی ‌گهر آن همه لنگر نکند

به خیالی نتوان غرهٔ تحقیق شدن

گر همه حسن دمد آینه باور نکند

می‌دهد عاقبت‌ کار حسد سینه به زخم

[...]

بیدل دهلوی