گنجور

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۹

 

طاقتم نیست دلا بار غم هجران را

همره قافله کن روز وداعش جان را

قرص خور گر بخم زلف کشیدی چه عجب

اینچنین گوی بیایست چنین چوگان را

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۵۵

 

روی بنما و به پای تو فشانم جان را

زلف بگشا که نهم بر سر کفر ایمان را

نیر تبریزی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

تا، به کی گرم کنی رخش قضا جولان را

تنگ کردی به دلیران جهان میدان را

گوی دلها به خم زلف چو چوگان داری

لطمه بر، گوی مزن رنجه مکن چوگان را

کس ز احسان تو محروم نخواهد بودن

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

به حقارت منگر مدعیا ایران را

ایزد آباد کند عاقبت این ویران را

یوسفی هست به حسن ار چه بود زندانی

عزت مصر، ز یادش برد این زندان را

گرچه در عهد قدیمش همه مینو خواندند

[...]

حاجب شیرازی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

جانفشانی بکن ار می طلبی جانان را

کس بجانان نرسد تا نفشاند جان را

روی بر خاک بنه تا که بر افلاک روی

سر بده تا نگری سروری دوران را

ماه کنعان نرود بر فلک حشمت مصر

[...]

غروی اصفهانی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۷ - ایران - اسلام

 

تا مَصون دارد از حملهٔ کفر ایمان را

ز اهل انجیل به جان حفظ کند قرآن را

فرخی یزدی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode