گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

آن که صد نامه ما خواند و جوابی ننوشت

سطری از غیر نیامد که کتابی ننوشت

شمع بی شعله به پروانه فرستاد آن دوست

که به ما نامه روان کرد و عتابی ننوشت

همه جا شوق تو لب تشنه به راهم آورد

[...]

نظیری نیشابوری
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

دیده ام یک مژه آرام به خوابی ننوشت

که خیالی به دلم حکم عتابی ننوشت

دفتر عمر سپردیم به بی پروایی

جمع و خرج دو جهان را به حسابی ننوشت

سخن عاشق دیوانه چه گفتن دارد

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode