گنجور

شاطر عباس صبوحی » غزلیات ناتمام و اشعار پراکنده » ناز کن

 

ناز کن، ناز، که نازت به جهان می‌ارزد

بوسه‌ای از لب لعلت به روان می‌ارزد

بگشا غنچهٔ لب را بنما بر همه کس

یک شکر خنده که با روح روان می‌ارزد

رخ و زلف و خط و خالت به گلستان ماند

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات ناتمام و اشعار پراکنده » تعبیر خواب پریشان

 

آهوی چشم تو نازم که چو نخجیر کند

شیر را گیرد و در زلف تو، به زنجیر کند

تکیه بر گوشهٔ ابرو زده چشمت، آری

ترک، چون مست شود، دست به شمشیر کند

بی سبب خون من آن ابروی پیوسته نریخت

[...]

شاطر عباس صبوحی
 
 
sunny dark_mode