گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۳ - مهر درخشنده

 

چون شه تشنه لبان، بی کس بی یاور شد

وقت جان بازی شهزاده علی اکبر شد

همچنان سرو خرامان، ببر مادر شد

صدف دیده اش از اشک، پر از گوهر شد

دست بر سینه بر مادر خود کرد قیام

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۴ - اکبر گل پیرهن

 

دید شاه شهدا چون بدن اکبر را

لعل سان دید زخون، آن تن چون گوهر را

در بغل تنگ کشید آن بدن اطهر را

بوسه زد ماه رخ اکبر سیمین بر را

گفت ای مهر جبین، نور دو چشم تر من!

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۰ - قره العین نبی

 

زیر خنجر شه دین، گر ندهد سر چکند؟

حنجر نازک او با دم خنجر چکند؟

عرصهٔ شام پر از لشگر شام است و عراق

شه دین یک تنه با این همه لشگر چکند

به اسیری به سوی شام رود زینب لیک

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۱ - لعل گهربار

 

خنجر شمر، به قتل شه ابرار، حریص

حنجر شه به دم خنجر خونخوار، حریص

زیر خنجر شه دین، تشنهٔ یک جرعهٔ آب

وز پی کشتن او شمر جفاکار، حریص

شمر می کرد پی کشتن آن شاه شتاب

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۷ - شافع محشر

 

که گمان داشت خزان، گلشن حیدر گردد

که گمان داشت که گل ها همه پرپر گردد

که گمان داشت که از ضربت شمشیر جفا

لاله گون تارک نورانی اکبر گردد

که گمان داشت لب تشنه لب آب، جدا

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۹ - اشک خونین

 

«در دلم لاله‌صفت، خون جگر می‌ریزد

صدف دیده به رخ، لؤلؤ تر می‌ریزد»

هر زمان یاد کنم از لب عطشان حسین

دجله‌سان، آب سرشکم ز بصر می‌ریزد

بهر خونی که چکید از گلوی او به زمین

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۰ - مقتل خون

 

زلف اکبر چو ز خون سر او تر گردید

عقل گفتا که عجین مشک، به عنبر گردید

بر زمین خون ز گلوی شه لب تشنه حسین

آنقدر ریخت که با خاک، مخمر گردید

بدنی را که بدی بسترش آغوش نبی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۱ - قلزم خون

 

کیست این کشته که در لجهٔ خون غوطه ور است؟

تن پاکش به زمین، سر به سنان، جلوه گر است

کیست این مهر درخشنده و غلطیده به خون؟

کز ستاره به تنش زخم سنان، بیشتر است

کیست این کشته که بی غسل و کفن، خفته به خاک؟

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۵۰ - آتش داغ

 

« ای که با مهر تو آب و گلم آمیخته شد!

شور از آتش داغت به دلم ریخته شد »

ای شهیدی که شدی کشته لب آب روان

تشنه لب خون ز گلویت به زمین ریخته شد

خاک شد تربت و مسجود خلایق گردید

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۵۲ - داغ جهانسوز

 

ای حسین ای علم افراشته بر قلهٔ نور

ای که عشق تو فکنده به سر عالم شور

تو چه کردی که لب تشنه بریدند سرت

خورد کردند تن نازکت از سم ستور

تو شدی کشته لب تشنه و، از کشتن تو

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۸۰ - عقده های دل

 

فلک از پیش توام کرد زکین، دور چرا؟

قسمت از دهر نشد بعد توام گور چرا؟

توشه کشور ایجادی و، فرزند رسول

سر پر نور تو از ملک بدن، دور چرا؟

عقده های دل زینب زتو مفتوح نشد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۸۳ - نیستان بر افروخته

 

ای فلک! این همه آزار و جفا یعنی چه

دشمنی با خلف شیر خدا یعنی چه

میهمان را به لب آب روان، جا دادن

سر او تشنه بریدن، ز قفا یعنی چه

بدن سبط نبی را به زمین جای چرا؟

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۸۹ - وادی عشق

 

داغت ای تشنه جگر! بر جگری نیست که نیست

سر سودای تو در هیچ سری نیست که نیست

پای مردانه نهادی به ره وادی عشق

گرچه دیدی که در آن ره خطری نیست که نیست

تشنه لب، جان به سپردی به لب آب روان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۵ - مشعل افروخته

 

دختر شیر خدا کرد چو در شام مقام

صبح شد در نظرش تیره تر از ظلمت شام

آه و افسوس از آن دم که یزید از ره کین

خواند آن مشعل افروخته در مجلس عام

سر شرمندگی از فرط حیا داشت بزیر

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode