×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۳
با خط سرسبز بیرون آمدی
آفت دلهای پرخون آمدی
تا خط آوردی به خون عاشقان
چست از بهر شبیخون آمدی
در درون دل درآیی یک زمان
[...]
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » حکایت مفلسی که عاشق پسر پادشاه شد و بدین گناه او را محکوم به مرگ کردند
چون ز زیر پرده بیرون آمدی
هر سر مویش به صد خون آمدی
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه
چون بذات خویش بیچون آمدی
نه درون رفتی نه بیرون آمدی
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۱ - المقالة السادسة و العشرون
آنچنان بوده چنین چون آمدی
دی ملک امروز ملعون آمدی
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
از چه گشتی رنجه و چون آمدی
در کدامین شغل بیرون آمدی
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
بی خطش از بس که در خون آمدی
از شفق گوئی که بیرون آمدی
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و الثلثون
چون تو زین هر پنج بیرون آمدی
خرقه بخش هفت گردون آمدی
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
در میان عاصیان چون آمدی
کز کنار سدره بیرون آمدی
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۳ - شرحی از حکایت سلطان محمود با شیخ لقمان سرخسی
شب شدی از خانه بیرون آمدی
در طلب چون مست و مجنون آمدی
عطار » اشترنامه » بخش ۵ - حکایت استاد ترک و پردهبازی او
روی بستی چون که بیرون آمدی
هر زمان نقشی دگرگون آمدی
حسینی » کنز الرموز » بخش ۳۶ - حکایت بایزید علیه الرحمة
با تو گویم در رهش چون آمدی
همچو مار از پوست بیرون آمدی