گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۷

 

نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد

گریه‌های جمله عالم در وصالش خنده شد

یاد آن کس کن که چون خوبی او رویی نمود

حسن‌های جمله عالم حسن او را بنده شد

جمله آب زندگانی زیر تختش می‌رود

[...]

مولانا
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۳

 

تا من از مادر نزادم غم که زاینده شد

تا نمیرم آتش دوزخ نخواهد زنده شد

کی ببوی وصلت از باد هوا خواهد شکفت

غنچه دل کز نهال زندگی بر کنده شد

عیب من کرد آنکه حسنت پرده جانش درید

[...]

اهلی شیرازی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

چون به پیش پای دلبر زلف سرافکنده شد

دل هم انر پای اوفتاد واز جان بنده شد

دل سر زلف تو را بگرفت و از عالم گذشت

نه به فکر رفته ونه در غم آینده شد

زد سر زلف خود آن دلدار و دلبرتر شد او

[...]

بلند اقبال
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

کشورایران از آن پس فرخ و فرخنده شد

کوس ملک و دولت نادر شهی غرنده شد

نخل عمر ناکسان از بیخ و بن پرکنده شد

مملکت آباد و رزق ارزان و عدل ارزنده شد

گلبن دولت ز آب تیغ او بالنده شد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode