گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۹

 

آبها آیینه سرو خرامان تواند

بادها مشاطه زلف پریشان تواند

رعدها آوازه احسان عالمگیر تو

ابرها چتر پریزاد سلیمان تواند

شاخ گلها دست گلچین بهارستان تو

[...]

صائب تبریزی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

عشق‌بازان جمله گلچین گلستان تواند

گل‌رخان خار سر دیوار بستان تواند

عاشقان بی‌دست و پایانند در درگاه تو

عارفان دریوزه‌گر بر خوان احسان تواند

ثابت و سیار گل چینند در ایوان تو

[...]

قصاب کاشانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

زین پریشانان مکش دامن که حیران تواند

کاین پریشان خاطران، خاطر پریشان تواند

هر طرف شاهی و هر سو عالمی حیران تو

از نگاه فتنه جو وز چشم فتان تواند

همچو من در خاک و خون افتاده هر جانب بسی

[...]

رفیق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode