شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۳ - فی ماهیة الذوات
هر یک از موجود، با طوری وجود
بهر او موجود شد، انسان نمود
بود امر ممکنی از ممکنات
در ازل ممتاز از غیرش به ذات
بود اما بودنی علمی و بس
[...]
شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۴ - فی مجانسة الذوات بالصفات
داشت هر ذاتی، چو در علم ازل
خواهش خود را به نوعی از عمل
بالسان حال کرد از حق سؤال
تا میسر سازدش در لایزال
گر میسر خیر شد، توفیق دان
[...]
شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۵ - فیالمناجات
بار الها، ما ظلوم و هم جهول
از تو میخواهیم، تسلیم عقول
زانکه عقل هر که را کامل کنی
خیر دارینی بدو واصل کنی
عقل، چون از علم کامل میشود
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰
هرچه در عالم بود، لیلی بود
ما نمیبینیم در وی، غیر وی
حیرتی دارم از آن رندی که گفت
چند گردم بهر لیلی گرد حی
ای بهائی، شاهراه عشق را
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش اول - قسمت اول
جان زهجر عرش اندر فاقه ای
تن ز عشق خاربن چون ناقه ای
جان گشاید سوی بالا بال ها
تن زده اندر زمین چنگال ها
این دو همره یکدگر را راهزن
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش اول - قسمت اول
عقل جزوی عقل را بدنام کرد
کام دنیا مرد را ناکام کرد
چون ملائک گوی لاعلم لنا
تا بگیرد دست تو علمتنا
دل زدانش ها بشستند این فریق
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش اول - قسمت اول
کم شد از بغداد شبلی چند گاه
کس بسوی او کجا می برد راه
باز جستندش ز هر موضع بسی
در مخنث خانه ای دیدش کسی
در میان آن گروه بی ادب
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش اول - قسمت دوم
گر سعیدی از مناره اوفتید
بادش اندر جامه افتاد و رهید
چون نصیب نیست آن بخت حسن
تو چرا بر باد دادی خویشتن
سرنگون افتادگان زیر منار
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
مؤمنان بیحد و لیک ایمان یکی
جسمشان معدود لیکن جان یکی
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهای شیران خداست
همچو آن یک نور خورشید سما
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
روح بخشی ای نسیم صبحدم
گوئیا میآئی از ملک عجم
تازه گردید از تو داغ اشتیاق
میرسی گویا زاقلیم عراق
مرده صدساله یابد از تو جان
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم
راه فانی گشته راهی دیگر است
زانکه هشیاری گناهی دیگر است
آتشی در زن بهر دو تا به کی
پر گره باشی از این هر دو چو نی
تا گره بانی بود همراز نیست
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم
کفر کافر راو دین، دین دار را
ذره دردت دل عطار را
ذره ای درد خدا در دل ترا
بهتر از هر دو جهان حاصل ترا
هر کرا این درد نبود، مرد نیست
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
جد تو آدم بهشتش جای بود
قدسیان کردند بهر او سجود
یک گنه چون کرد گفتندش تمام
مذنبی مذنب، برو بیرون حزام
تو طمع داری که با چندین گناه
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
ناز تو این است نورت چون بود؟
ماتمت این است، سورت چون بود؟
نالم و ترسم که او باور کند
وز کردم آن جور را کمتر کند
عاشقم بر لطف و بر قهرش بجد
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
گر بود عاقل نکوتر می شود
ور بود بد خوی بدتر می شود
لیک چون اغلب بدند و بد پسند
بر همه می را محرم کرده اند
حکم غالب راست چون اغلب بدند
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
هر که سخن را به سخن ضم کند
قطره ای از خون جگر کم کند
باده نی در هر سری شر می کند
آنچنان را آنچنان تر می کند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
گر ندارم از شکر جز نام بهر
آن بسی بهتر که اندر کام زهر
آسمان نسبت به عرش آمد فرود
ورنه بس عالی است پیش خاک تود