خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱
ای صبا با بلبلِ خوشگویْ گوی
مینماید لالهٔ خودرویْ روی
صبحدم در باغ اگر دستت دهد
خوش بر آ چون سرو و طرفِ جویْ جوی
هر زمان کز دوستان یاد آوَرَم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۰
آنک جعدش مرغ دل را دام بود
شکل زلفش در کشیدن نام بود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۱
کام جانم هیچ می دانی که چیست
در میان مهر و مه آبی و بس
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۲
قلب قلب قلب با قلب جگر
نام خورشیدی بود زرّین کمر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۴
کاف را بستان و در زا ضرب کن
تا شود نام نگاری ضرب زن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۵
شست در هنگامه می باید فکند
تا که افتد ماهئی ناگه ببند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۴
نیزه ی مقلوب را تصحیف کن
وانگه آنرا در میان تیر بند
تا بدانی نام مه روئی که هست
بر مهش زنجیر و در رنجیر بند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۸
آن مه خورشید پیکر را لقب
قلب روز آمد ولی در قلب شب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۳ - یشکو دهره
کار من آشفته گشت از روزگار
باد چون من روزگار آشفته کار
من چنین رنجور از رنجم بتر
درد تنهائی و هجر و انتظار
همچو موئی گشته ام در تاب و تب
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۱
روز رخسار تو ماهی روشنست
خال هندویت سیاهی روشنست
منظر چشمم که خلوتگاه تست
راستی را جایگاهی روشنست
گر برویت کرده ام تشبیه ماه
[...]