وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - اتمام حجّت کردن حضرت سیدالشهدا (ع)
چشم پوشید از تمام ماسوی
روی خود را کرد سوی آشنا
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - اتمام حجّت کردن حضرت سیدالشهدا (ع)
این سخن نبود زمن باشد ز وی
نایی من اوست من هستم چو، نی
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲ - ورود حضرت ابی عبدالله علیه السلام به زمین کربلا و خطبهٔ آن حضرت در شب عاشورا و تفرّق لشگر
خواهران شاه نظّاره ز پی
چون بنات النّعش بر گرد جُدی
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۶ - ذکر شهادت زبدهٔ ناس، حضرت ابی الفضل العباس
گفت خوش باش ای سلیل مرتضی
دست، دست تست در روز جزا
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۹ - ذکر شهادت سبط مؤتمن حضرت شاهزاده، قاسم بن الحسن علیه السلام
هم یکایک آن سه دیگر زاد وی
رو به میدانگه نهاد او را ز پی
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۸ - آمدن فرشتهٔ ابر به جهت یاری
این جفاها را تحمل تا به کی؟
ای یمین قدرت دادار حی
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۸ - آمدن فرشتهٔ ابر به جهت یاری
بازگشت آن طایر فرخنده پی
از حضور حجت دادار حیّ
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۲ - ذکر محاربهٔ آن حضرت با لشگر شقاوت اثر
کرد طومار اجل یکباره طی
صیحۀ مت یا عدو الله وی
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۷ - واقعهٔ دیر و اسلام آوردن راهب
آمد از هاتف ندا در گوش وی
کای مبارک طالع فرخنده پی
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۴۰ - ذکر ورود اهل بیت رسالت به مدینهٔ طیبه
سروهای بوستان مصطفی
بر نشست از باد کین یکسر ز پا
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۵ - در تحقیق شکر ایزد ذوالمن و تعزیب قاسم ابن حسن (ع)
برسر نعش یتیم مجتبی
جنگ در پیوست باشه از عدی
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۵ - در تحقیق شکر ایزد ذوالمن و تعزیب قاسم ابن حسن (ع)
گفت عمت راست سخت این داوری
که تواش خوانی و ندهد یا روی
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۷ - در شهادت حربن یزید ریاحی
ناگهانش اسب پی کردند و وی
خود پیاده رزم را افشرد پی
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۹ - شهادت وهب بن عبدالله
کی بصا نع میبرد مصنوع پی
کی کند ادراک نائی فکرنی
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۹ - شهادت وهب بن عبدالله
زان گره می کشت و می افکند هی
وزعروسش ناله ارجع الی
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۹ - فروختن برادران، حضرت یوسف را به غلامی
دیگری کرد از ستم با کعب نی
دور از دامان بابا دست وی