×
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۰ - فاش کردن آن کنیزک آن راز را با خلیفه از زخم شمشیر و اکراه خلیفه کی راست گو سبب این خنده را و گر نه بکشمت
آنچ اصلست و کشندهٔ آن شی است
گر نمیماند بوی هم از وی است
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴
هرکجا گنجیست ماری در وی است
کنج هر ویرانه بی گنجی کی است
خوش حبابی پرکن از آب حیات
جام ما این است و آن عین وی است
یافته عالم وجود از جود او
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵
در نظر عالم چو جامی پر می است
جام من بی خدمت ساقی کی است
چشم ما روشن شده از نور او
هرچه ما را در نظر آید وی است
عالمی از جود او دارد وجود
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶
کنج دل گنجینهٔ عشق وی است
این چنین گنجینه بی کنجی کی است
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۰ - حکایت آن شخص که گنج یافته بود
نیست این دعوی بیان معنی است
گفتۀ دعوی به معنی لاشی است
اسیری لاهیجی » رسائل » شرح بیتی از عطار
این نه بلبل این نهنگ آشتی است
جمله ناخوشها به پیش او خوشی است
شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۳ - فی ماهیة الذوات
مأخذ کل، قدرت بیمنتهی است
بیکم و بیکیف و أین و متی است
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸
این غمم را هم نشاطی از پی است
امشب و فردا نمیدانم کی است
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹ - عهد و میثاق شاه با طوطی
هر بهارش را خزانها در پی است
در پی اردی بهشتش صد دی است
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۲۷ - خواهش بنده ی مقرب خلوت جلال و مشاهده ی انوار جمال
گلخنی را دست و رو خاکستری است
مطبخی را جامه چرب و روغنی است