گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴

 

مه نجویم، مه مرا روی تو بس

گل نبویم، گل مرا بوی تو بس

عقل من دیوانهٔ عشق تو شد

بندش از زنجیر گیسوی تو بس

اشک من باران بی‌ابر است لیک

[...]

خاقانی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵

 

آفتاب عاشقان روی تو بس

قبلهٔ سرگشتگان کوی تو بس

ترکتاز هر دو عالم را به حکم

یک گره از زلف هندوی تو بس

آب حیوان را برای قوت جان

[...]

عطار