عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار عباسه دربارهٔ نفس
هرک این سگ را زبون خویش کرد
گرد کفشش را نیابد هیچ مرد
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت جنید که سر پسرش را بریدند
تو نمی دانی که هرکه زاد، مرد
شد به خاک و هرچ بودش باد برد
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت جنید که سر پسرش را بریدند
قطرهٔ آب از قدم تا فرق درد
کی تواند کرد با دریا نبرد
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی که خری به عاریت گرفت و آنرا گرگ درید
گرگ آن خر را بدرید و بخورد
روز دیگر بود تاوان خواست مرد
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عابدی که در زمان موسی مشغول ریش خود بود
داشت ریشی بس نکو آن نیک مرد
گاه گاهی ریش خود را شانه کرد
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مستی که مست دیگر را بر مستی ملامت میکرد
گفت ای مدبر دو کم بایست خورد
تا چو من میرفتی و آزاد و فرد
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی که از نبی اجازهٔ نماز بر مصلایی گرفت
داغ دل آور که در میدان درد
اهل دل از داغ بشناسند مرد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت مفلسی که عاشق ایاز شد و گفتگوی او با محمود
گر به نزدیک تو جان بازیست خرد
تو درآ تا خود ببینی دست برد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت عاشقی که قصد کشتن معشوق بیمار را کرد
از قضا معشوق آن دل داده مرد
شد چو شاخ خیزران باریک و زرد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت پاسبانی عاشق که هیچ نمیخفت
تو همی زن سر که آن مردان مرد
نوش کردند آنچ میبایست کرد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » حکایت شیخی خرقهپوش که عاشق دختر سگبان شد
مدت سی سال بودی مرد مرد
این چرا کردی و هرگز این که کرد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی حیرت » حکایت شیخ نصر آباد که پس از چهل حج طواف آتشگاه گبران میکرد
شیخ نصرآباد را بگرفت درد
کرد چل حج بر توکل اینت مرد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » بیان وادی فقر
سالکان پخته و مردان مرد
چون فرو رفتند در میدان درد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » حکایت مفلسی که عاشق پسر پادشاه شد و بدین گناه او را محکوم به مرگ کردند
این سخن میگفت آن سرگشته مرد
هر زمان بر سنگ میزد سر ز درد
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » حکایت مفلسی که عاشق پسر پادشاه شد و بدین گناه او را محکوم به مرگ کردند
سالکان دانند در میدان درد
تا فنای عشق با مردان چه کرد
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » گفتهٔ دانای دین هنگام نزع
کار آمد حصهٔ مردان مرد
حصهٔ ما گفت آمد، اینت درد
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » سال پیری راهبر از روحانیانی که نقد از هم میربودند
ما کنون آن اشک گرم و آه سرد
میبریم از یک دگر در راه درد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
هیچکس آسان به کنهش پی نبرد
تا بظاهر او یقین از خود نمرد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۳ - در نعت شاه اولیا علی علیه السلام
حیدر کرّار گندم را نخورد
زان سبب در ملک معنی او نمرد
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴ - در نعت اولاد مرتضی علیهم السلام که قرةالعین رسولند
هر که او اسرار حقّ را فاش کرد
در جهان بیخودی او گشت فرد