گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱ - المقالة الاربعون

 

سالک راحت طلب ریحان راه

پیش روح آمد بصد دل روح خواه

گفت ای عکسی ز خورشید جلال

پرتوی از آفتاب لایزال

هرچه در توحید مطلق آمدست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

رفت شبلی ابتدا پیش جنید

گفت هستم پای تا سر جمله قید

می چنین گویند در هر کشوری

کآشنائی را تو دادی گوهری

یا ببخش و گوهرم همراه کن

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

با پسر میگفت یک روزی عمر

طعم دین تو کی شناسی ای پسر

طعم دین من دانم و من دیده‌ام

زانکه طعم کفر هم بچشیده‌ام

جان چو در خود دید چندان کار و بار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

بوعلی طوسی امام قال وحال

کرده است از میرکاریز این سؤال

کز حق آمد راه سوی بنده باز

یا ز بنده سوی حق برگوی راز

گفت ره نه زین بدان نه زان بدین

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

برفتاد از جان خرقانی نقاب

دید آن شب حق تعالی را بخواب

گفت الهی روز و شب در کل حال

جستمت پیدا و پنهان شصت سال

بر امیدت ره بسی پیموده ام

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

حق تعالی عرش را چون بر فراخت

صد جهان پر فرشته سر فراخت

حق بدیشان گفت بردارید عرش

زانکه این را بر نتابد اهل فرش

صد هزاران باره بیش اند از شمار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۷ - در حق خویش گوید

 

این چه شورست از تو درجان ای فرید

نعره زن از صد زفان هل من مزید

گر کند شخص تو یک یک ذره گور

کم نگردد ذرهٔ از جانت شور

گر تو با این شور قصد حق کنی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی بستد ز حیدر ذوالفقار

می نیارستش همی فرمود کار

عاقبت آن ذوالفقارش آورد باز

کرد برخود عیب او کردن دراز

حیدرش گفتا برای ذوالفقار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

حاتم طائی چو از دنیا گسست

یک برادر داشت بر جایش نشست

گفت من در جود درخواهم گشاد

چون برادر دست برخواهم گشاد

در سخاوت ساحری خواهم نمود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

گفت اندر پیش افلاطون کسی

کان فلانی حمد میگفتت بسی

در هنر بستود بسیاری ترا

تا فلک بنهاد مقداری ترا

زان سخن بگریست افلاطون بدرد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

خطبهٔ در نعت و توحید خدای

کرده بود انشا بزرگی رهنمای

سجع بود آن خطبه رنجی برده بود

پیش شیخ کرکان آورده بود

چون بخواند آن خطبه را در پیش او

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

کاملی گفتست میباید بسی

علم و حکمت تا شود گویا کسی

لیک باید عقل بی حد و قیاس

تا شود خاموش یک حکمت شناس

دم مزن چون کن مکن مینشنوند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

 

این سخن نقلست از نوشین روان

گفت اگر خواهی که رازت در جهان

دشمنت نشناسد از زشتی که اوست

تو به نیکوئی مگو در پیش دوست

گر درین پرده نگهداری نفس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۴ - الحكایة و التمثیل

 

با پسر لقمان چنین گفت ای پسر

گرچه بسیاری سخن گفتم چوزر

ای عجب با آنکه لقمان آمدم

از بسی گفتن پشیمان آمدم

لیک هرگز از خموشی کردنم

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۵ - الحكایة و التمثیل

 

از ارسطالیس پرسیدند راز

کان چه میدانی که در عمر دراز

بی گنه در خورد زندان آمدست

گفت آنچش حبس دندان آمدست

آنچه او محبوس میباید مدام

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۶ - الحكایة و التمثیل

 

مصطفی گفتست جمعی از ملک

می فرو آیند هر روز از فلک

گرد میگردند بر روی زمین

تا کجا بینند جمعی اهل دین

کز خدای خویش میگویند باز

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۷ - الحكایة و التمثیل

 

خاشه روبی بود سرگردان راه

خاشه میرفتی همه در کوی شاه

سایلی پرسید ازو کای پرهوس

خاشه چون در کوی شه روبی و بس

گفت تا خلقان بدانندم همه

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۸ - الحكایة و التمثیل

 

فاضل عالم فضیل آن ابر اشک

گفت از پیغامبرانم نیست رشک

زآنکه ایشان هم لحد هم رستخیز

پیش دارند و صراطی نیز تیز

جمله با کوتاه دستی و نیاز

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱۹ - الحكایة و التمثیل

 

رهروی را چون درآمد وقت مرگ

لرزهٔ افتاد بر وی همچو برگ

اشک میبارید همچون ابر زار

پس چو آتش دست میزد بیقرار

سایلی گفتش چرائی منقلب

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۲۰ - الحكایة و التمثیل

 

کودکی میرفت و در ره میگریست

کاملی گفتش که این گریه ز چیست

گفت بر استاد باید خواند درس

چون ندارم یاد میگریم ز ترس

هرچه در یک هفته گفت استاد باز

[...]

عطار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode