گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - فی الامیر الاسفهسلّار مؤیّدالدّین اتابک یزد

 

سرورا در خدمتت کردم سفر

تا شوم از دیگران منظورتر

خود ندانستم گزین گونه شوم

دم بدم ز انعام تو مجهورتر

آنکه ترک خدمتت کردست هست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - وقال ایضاً و یلتمس الفرس

 

ای هنر را دولت تو دستگیر

وی ندیده چشم ایّامت نظیر

سالها شد تا ببوی همدمی

می دهد خلقت دم مشک و عبیر

آرزوها را درآید دل برقص

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - وله ایضاً فیه

 

ای ز دستت آز را سرمایه‌ای

ذکر حاتم با کفت افسانه‌ای

ذات پر معنیّ تو اندر جهان

صورت گنجیست در ویرانه‌ای

آشکارا پیش ذهن و خاطرت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
sunny dark_mode