گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

بد بسی کردی نکوپنداشتی

هیچ جای آشتی نگذاشتی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

گر ترا دانش و گر نادانی است

آخر کار تو سرگردانی است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

کم نشین با قوم ازرق بپرهن

با بکش برخان ومان انگشت نیل

یا مکن با فیل بانان دوستی

یا بنا کن خانه ای در خورد پیل

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

زین سخنهای چو در شاهوار

اندکی گر گویمت معذور دار

کز درونم صد حریف خوش نفس

دست بر لب می زند یعنی که بس

اندک اندک خوی کن با نور روز

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

لنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب

سوی او می غیژ و او را می طلب

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

از بس که رفو زدیم و شد چاک

این سینه همه بدوختن رفت

ندانم آن گل خودروچه رنگ و بو دارد

که مرغ هر چمنی گفتگوی او دارد

یاربکام مانشد زین چه گنه رقیب را

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

صبغه الله هست رنگ خم هو

پیسها یک رنگ گردد اندر او

چون در آن خم افتد و گوییش قم

از طرب گوید منم خم لاتلم

این منم خم خود انا الحق گفتن است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

سنگ باشد سخت روی و چشم شوخ

می نترسد از جهانی پرکلوخ

کاین کلوخ از خشت زن یک لخت شد

سنگ از صنع الهی سخت شد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

ناصر خسرو براهی میگذشت

مست و لایعقل نه چون میخوارگان

دید قبرستان و مبرز روبرو

بانگ بر زد گفت کای نظارگان

نعمت دنیا و نعمت خواره بین

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

ای تو را با هر دلی رازی دگر

هر گدا را بر درت آزی دگر

صد هزاران پرده دار عشق دوست

میکند پر پرده آوازی دگر

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode