هر که در عشق بتان بی درد زیست

در ره دنیا و دین نامرد زیست

هر که واقف از خزان عمر گشت

با سرشک سرخ و روی زرد زیست

کی به کس مجنون شود فردا انیس

[...]

تا ابد امید آزادیش نیست

هر که او در دام شهوت مبتلاست

بگذر از شهوت که پیران گفته اند

هر که در شهوت فرو شد برنخاست

راد در معنی جوانمرد آمده

هر که نامش راد، دایم نامراد

نامرادی لازم این نام شد

نامراد آنکس که دارد نام راد

خودستایی عیب درویشان بود

لیک اگر پرسی ز فضل اندوزیم

سامری در پیش من گوساله ایست

کزید بیضاست سحر آموزیم

عیسی ام در نطق و از تجرید نیست

[...]

رفت آخر از جهان آن نیکنام

کز مروت تخم احسان می فشاند

سال تاریخش چو جستم عقل گفت

شاه ملا مرد و نام نیک ماند

در زمان عدل شاهنشاه عهد

لطف یزدان این در دولت گشاد

سال تاریخش چو جستم عقل گفت

تا ابد از لطف حی معمور باد

هر که آمد در وجود آخر برفت

مهلت کس نیست در ملک وجود

از وجود میر لطف الله حیف

کانچه بودی شرط مردی مینمود

خلق گویند از پی تاریخ او

[...]

خواجه نور الدین محمد گنج لطف

آنکه بودی با سلاطین همعنان

داشت بر ملک سلیمان حکم و داد

آصف ظالم کش عادل نشان

رفت و تاریخش چو جستم از خرد

[...]

آتشی کز برق غیرت برفروخت

خرمن درویش درمانده بسوخت