گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۲

 

گر شود گویا به ذکر حق لب خندان تو

مصحف ناطق شود سی پاره دندان تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۳

 

بس که سرزد شکوه رزق از لب گویای تو

شد دل گندم دو نیم از بدگمانی های تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۴

 

قامت او چون شود در بوستان همدوش سرو

حلقه ها از طوق قمری می کشد در گوش سرو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۵

 

زینهار از درد و داغ عشق روگردان مشو

بر چراغان تجلی آستین افشان مشو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۵

 

خرقه بر دوشان از فرزند و زن بگسیخته

شوره پشتانند از بار گران بگریخته

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۰

 

چند غم از دل به اشک لاله‌گون شوید کسی؟

تا به کی از ساده‌لوحی خون به خون شوید کسی؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۱

 

ای ز خاک افتادگان کاکلت سنبل یکی

از هواداران رخسارت نسیم گل یکی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۲

 

قد رعنای ترا تا دید، از شرمندگی

قمریان را سرو شد سوهان طوق بندگی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۳

 

خون تاک از شوق می‌جوشد اگر ساغر زنی

غنچه شادی مرگ می‌گردد اگر بر سر زنی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۴

 

این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا تهی

کاش در پای گلی می‌کرد یک مینا تهی

صائب تبریزی
 
 
۱
۶
۷
۸
sunny dark_mode