گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴

 

با کسان در صلح و با خود دایما در جنگ باش

هیچکار از بیغمی نگشایدت دلتنگ باش

طاعت و عشرت نگردد جمع با هم ای عزیز

گر مرید پیر راهی یکدل و یکرنگ باش

پادشاهی مانع فقر و نقیض عشق نیست

[...]

بابافغانی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

تا توانی در ترازوی هوس بی سنگ باش

چون گل آزادگی بیزار از آب و رنگ باش

حسن اگر در دیده چون نازت دهد جا پا منه

خوش نشین ناله‌های زار چون آهنگ باش

چون خزان آید در دل چون گل از شش سوگشای

[...]

فصیحی هروی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶۱

 

باده گلرنگ شو یا شیشه بیرنگ باش

بوی خون می آید از نیرنگ، بی نیرنگ باش

چند در نیرنگ سازی روز گارت بگذرد؟

شبنم بیرنگ شو، با خار و گل همرنگ باش

در حریم عشق و بزم حسن تا راهت دهند

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلتنگ باش

آشتی کن با غم و با عافیت در جنگ باش

دشمن خود باش، اما دوست شو با دیگران

بر سر یاران گل و بر شیشه خود سنگ باش

عشق خواهی، بی شکستی کی شود کارت درست

[...]

قدسی مشهدی
 
 
sunny dark_mode