عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - ایضاً در مدح سلطان محمود
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در مدح خواجه عمید اسعد کدخدای امیر ابوالمظفر والی چغانیان
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - نیز در مدح خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید
مهرگان امسال شغل روزه دارد پیش در
خواجه از آتش پرستی توبه داد او را مگر
خواجه سید وزیر شاه ایران بوعلی
قبله احرار و پشت لشکر و روی گهر
تیغ را میر جلیل و خامه را خواجه بزرگ
[...]
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۰
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - در مدح شاه ابونصر جستان و پسرش ابوالمعالی شمس الدین
باد فروردین بگیتی در کند هر شب سفر
اوفتاده است از سفر کردنش بر گیتی ظفر
بوستان شد چون بهار چینیان از رنگ و بو
کوه چون یاقوت و چون پیروزه سرو غاتفر
بلبل اندر گلستان هر ساعتی دارد نفیر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۸
ای مکان سعد و کان جاه و ارکان ظفر
جشن فروردین فرخ بر جهان افکند فر
بر تو میمون باد و فرخ ای شه پیروزگر
می خور و بفروز جان با ناز و نوش کام و گر
از تو بفروزد خردمندان گیتی را بصر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
از بنفشه مر ز او چون شانده بر زنگار نیل
از شکوفه شاخ او چون هشته بر مینا گهر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
بوستان پر حور گشت و گلستان پرنور گشت
این یکی گردون مثال وان یکی جنت صور
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
باد بر مینا بباغ اندر همی ریزد درم
ابر بر دیبا بکوه اندر همی بارد درر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
از سرشگ این شده لؤلؤی مرجان بی بها
وز نسیم آن شده کافور و عنبر بی خطر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
مرغ بر گلبن سرایان همچو مستان از نشاط
گور بر صحرا خرامان همچو خوبان از بطر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
از بر باغ ایستاده ابر شبگیری چنانک
ماده گردد پرپر و آزاد بر طاوس نر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
باز کرده چشم نرگس باز کرده چشم نار
باز سرافکنده آبی برکشیده لاله سر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
گونه این همچو بر کافور سوده زعفران
چهره آن همچو بر مرجان دمیده معصفر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
بوستان شد چون بهشت و شهر شد چون بوستان
رنگ آن بیرون ز حد و نقش این بیرون زمر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
زیر دیباکوی و برزن زیر لاله باغ و راغ
زیر زیور کاخ و ایوان زیر نرگس کوه و در
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
آن ز فعل ابر و این از دست میر ابر دست
آن ز داد مهر و این از سور شاه دادگر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
راست پنداری درختانند هنگام بهار
زان زنان مطرب چو مرغ از شاخ هنگام سحر
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
هست بر هر بام گوئی صد بهار قندهار
هست در هر کوی گوئی صد طراز شوشتر