گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۷

 

ساده لوحانی که درد خود به درمان داده اند

دامن یوسف زدست از مکر اخوان داده اند

محرمان کعبه مقصود، از تار نفس

جامه احرام خود چون صبح سامان داده اند

یک گل بی خار گردیده است در چشمم جهان

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۱

 

بی قراران ترا تا خلعت جان داده اند

غنچه سان صد پیرهن چاک گریبان داده اند

تا ترا چون لاله و گل روی خندان داده اند

بیدلانت را چو شبنم چشم گریان داده اند

در شب هجران زحال بی قرارانت مپرس

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode