صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۱
میوه باغ امیدم داغ حرمان است و بس
یار دلسوزی که میبینم نمکدان است و بس
پشت و روی این ورق را بارها گردیدهام
عالم از جهان مرکب یک شبستان است و بس
نور شرم از دیده خوبان بازاری مجوی
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۰۴
گریه از کردار ما، مقبول جانان است وبس
شبنم از گلشن، پسند مهر تابان است و بس
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱
سربلندان جهان را نام احسان است و بس
سرو را در بوستان قد نمایان است و بس
خانه این قوم را چون مسجد آدینه دان
زینت قالین شأن پیش ایوان است و بس
گر روی در خانه ایشان پشیمان می خوری
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵
چون به عکس آری نظر خورشید تابان است و بس
باز چون بر اصل بینی ظل یزدان است و بس
سوی عکس ار دسترس نبود عجب نبود که نیست
دسترس تن را به جان وین صورت جان است و بس
ظل یزدان را چو یزدان گیر و این فرخنده کاخ
[...]
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷
قبله آزادگان ابروی جانان است و بس
فتنه آخر زمان آن چشم فتان است و بس
دختر رزصد مسیح از یک شکم بی شوی زاد
تا نگویند این هنر با دخت عمران است و بس
نیست در جن و ملک سودای عشق و ذوق طبع
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱
از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس
بر جراحتهای قلبم یک نمکدان است و بس
گر نباشد مدعا عرض نیاز خویشتن
از عرق بر روی ساحل موج طوفان است و بس
تحفه دیگر ندارم درخور عرض ادب
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲
بر رخش آیینه را یک چشم حیران است و بس
جوهر دل را غرض نیرنگ امکان است و بس
هر متاعی دارد اینجا جلوه عرض ظهور
انتخاب نسخه هستی نه اینسان است و بس
کی شود بیلطف او جمعیت دیو و پری؟!
[...]