گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

دل چو پر خون شد بدو دادم به قصدی ناصواب

ساختم آماده مستی را شرابی با کباب

گفتمش در دور خط خواهم لبت بوسید گفت

تشنه را آری سراب از دور بنماید سراب

مهر کی زان کینه ورجویم که در هر باب و فصل

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۵- تاریخ ولادت دختر میراز فتح الله کیوان

 

میرزا فتح الله آذین بخش آئین سخن

دختری حورامنش طلعت گشودش از حجاب

زد رقم کلک صفایی روزمه از قول وی

عکس دور آسمانی ماهم آورد آفتاب

صفایی جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳

 

ای خدای لایزال ای رازق هر شیخ وشاب

صاحب دیوان ما گویا نمی داند حساب

من خراب از جور گردون بودم اما جور او

کردم ناگاهم خراب اندر خراب اندر خراب

خلق گوینم بروکن عرض حال اندر برش

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

ای به رفعت بارگاهت قبه کرده ز آفتاب

بر سرا پرده جلالت طره حوران طناب

گر نمی سائید رخ دائم به خاک درگهت

کی جهان آرا وعالمتاب می شدآفتاب

از توگرفرمان شودصادر که صلح آرندپیش

[...]

بلند اقبال
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - و له

 

گفتم از گردون کنم اسب و زماه نو رکاب

تا ببوسم آستان خسرو مالک رقاب

باز گفتم نیست گردون را بسوی شاه راه

ماه نو را نیز نی با تیغ شه در جسم تاب

گفتم از خورشید سازم چتر و از کیوان خدم

[...]

جیحون یزدی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - سُلطانِ اوادنی قُباب

 

طره پر پیچ و تابت از دلم بربوده تاب

چشم مست نیم خوابت از دو چشمم برده خواب

خال مشکین بر جمالت یا که در آزر خلیل

زلف پرچین بر عذارت یا بچهر خور نقاب

از شرار شعله خوی تو جمعی سینه سوز

[...]

افسر کرمانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۱۷ - محراب دعا

 

آفتاب از شرم رویش رخ کند پنهان به ابر

ماه من از چهرهٔ خود گر براندازد نقاب

چون گذارد بر زمین پا سرو سیم اندام من

هر که بیند گویدش یا لیتنی کنت تراب

ابروی دلدار من مانا که محراب دعاست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۸۰ - آسمانی رنگ

 

سر و سیم اندام من، آن غیرت ماه تمام

آمد از کاشانه بیرون با دو زلفی پر زتاب

آسمانی رنگ دیدم در برش رنگین قبا

این سخن شد راست کاندر آسمان است آفتاب

گفتمش جانا! به وصلت می رسم ایا شبی؟

[...]

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

باز شد اسپهبد فرو رد را پا در رکیب

برد افسر از سردی نهیب با یک نهیب

هد هد باد بهاری بانشاط و فرو زیب

بر سلیمان حسین آمد عبیر افشان ز جیب

شاهد گل بود متواری دو روزی از حجیب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیرالمومنین(ع)

 

باز تا اینجا نبود اندر بر احباب باب

شد ز درد دوریت دور از دل بی‌تاب تاب

خشک شد از جوی چشم و دیده پر آب آب

چند در غفلت کند آن نرگس خوشخواب خواب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۴ - در مدح ماه بنی‌هاشم حضرت عباس(ع)

 

گر توانی بی تانی کن سوی میدان شتاب

کن عدو الله را انذار از بئس العذاب

وز نصیحت نائمان جهل را برهان ز خواب

هم برای کودکان تشنه کن تحصیل آب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۰ - در استغاثه به حضرت امام زمان ارواح العالمین له الفداء

 

آن حوادث‌های چرخ علوی و آن اضطراب

منع شیطان ز استراق سمع با تیغ شهاب

و آن علامتهای ارض سفلی و آن انقلاب

کاتفاق افتاد بعد از بعثت ختمی مآب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۰ - در استغاثه به حضرت امام زمان ارواح العالمین له الفداء

 

یک طرف ناایمنی از چشم ما بربوده خواب

یک طرف بر روی ما سد گشته راه نان و آب

ای سلیل بوتراب ای زاده ختمی مآب

اینکه کاری نیست مار او ارهنی زین عذاب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۰ - در استغاثه به حضرت امام زمان ارواح العالمین له الفداء

 

لاله بستان زهرا سرو باغ بوتراب

بی‌کفن غلطان به خون عطشان لب دریای آب

زیر تیغ شمر بهر آب دارد اضطراب

کام خشکش را ز آبی ترکن از راه ثواب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۳ - مصیبت حضرت امیرالمومنین(ع)

 

چون وصی و جانشین احمد ختمی مآب

کرد از شمشیر بن ملجم محاسن را خضاب

ساخت قلب ماسوی را در عزای خود کباب

رهسپار ملک جنت گشت زین دیر خراب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۳ - مصیبت حضرت امیرالمومنین(ع)

 

آن سوار نیک پی بگرفت از عارض نقاب

گشت روشن هر دو چشم آن دو شبل بوتراب

از فروغ نور وجه الله یعنی روی باب

از تعجب با پدر گفتند کی عالیجناب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۳ - مصیبت حضرت امیرالمومنین(ع)

 

ساخت ابن سعد بی‌دین خانه دین را خراب

یعنی اندر پیش چشم زینب بی‌صبر و تاب

بیکفن انداخت جسم شاهدین در آفتاب

سر بر آرای بوتراب از خاک بنگر در تراب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۴ - در مدح صدیقه طاهره سلام الله علیها

 

بهر پاس حرمت اهل حریم بوتراب

زاده هند جفا کردار آخر بی‌نقاب

دختر پیغمبر خود را سوی بزم شراب

به رشد از اشک (صامت) عالم امکان خراب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - همچنین

 

ای در آغوش عروس جهل روز شب بخوانب

یا مبر مال کسان را یا نما فکر جواب

می‌کمنی تا کی ز ظلم خود دل مردم کباب

هر که در فکر قیامت باشد و یوم حساب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۴ - و برای او فی النصیحه

 

این شنیده‌ستم که روز حشر با آن التهاب

شخص عاصی در حضور آید چو از بهر حساب

نامه اعمال خود بیند چو خالی از ثواب

لال گردد در حضور کردگار اندر جواب

صامت بروجردی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode