گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۶

 

هیچ داغی از غم فرزند مشکل تر نباشد

در جهان چون من الهی هیچ کس مادر نباشد

در مصیبت ها صبوری کار دل باشد ولیکن

چاره چبود عاجزی را کش دل اندر بر نباشد

رفته بر نی کشته جاری خفته در خون مانده برجا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۲

 

از حرم تا شام گردون بر زمین گسترد دامی

که نه شاهینی ز بندش رست خواهد نه حمامی

قاهر آمد دست کین بازوی کفر افتاد چیره

نه نشانی ماند از ایمان نه از اسلام نامی

تا کی ای دست عتاب و عدل حق در آستینی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۳

 

ای صبا سوی نجف از کربلا بردار گامی

از غزالان حرم با شیر یزدان بر پیامی

کاوش کیهان به جنگ آمیخت هر جا بود صلحی

کینه ی کیوان به ننگ آلود هر جا بود نامی

ساقی کوثر خدا را رستخیز نینوا بین

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۴

 

عدل یزدان را به حق هر روز باید قتل عامی

گر بخواهد خون ناحق کشتگان را انتقامی

ای سرشک تلخ و شور من کجایی یا کدامی

دست گیری کن یکی دریای رحمت را به جامی

ای شهید بن شهید ای آنکه در کیهان نبینم

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۵

 

سوی یثرب از زمین کربلا آمد حمامی

پای تا سر غرق خون از کشتگان دارد پیامی

آن سلامت سوز قتل عام عرصه نینوا را

بر بیاض بال و پر از خون رقم دارد سلامی

طرح بست و قتل و شرح نفی و سلب استی سراپا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۶

 

چرخ را سنگین سکونی خاک را چابک خرامی

کاش روید تا مگر زاید قیامت را قیامی

چنگ باطل ساعد حق تافت ای بازوی حجت

ز آستین عدل بیرون آر دست انتقامی

شرک و کفر افکند سنگین سایه ی تاریک سیما

[...]

صفایی جندقی
 
 
sunny dark_mode