گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

حاجتم از روی خوبان، جز تماشایی نباشد

ور میسر گرددم، دیگر تمنایی نباشد

در دلم جز مهر رخسار بتان، چیزی نگنجد

در سرم جز عشق خوبان، شور و سودایی نباشد

باده رنگین ننوشم، کام از ساغر نگیرم

[...]

افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

خوش‌تر است از دولت دنیا و عقبی وصل یاری

دست در گردن درآوردن، شبی با غمگساری

حاصل عمر است وقتی بابت یاقوت لعلی

باده چون ارغوان نوشیدن اندر مرغزاری

ترک مستت رفته رفته برد آخر دل ز دستم

[...]

افسر کرمانی
 
 
sunny dark_mode