فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
لب طوطی و چشم گاومیشم
بسی بوسید و تازه کرده ریشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
ببردند آفتابم را ز پیشم
ز هجرش پر نمک کردند ریشم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
بسست این بندهای عشق خویشم
دری بسته چه باید نیز پیشم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۹
گر با فلکم کنی برابر بیشم
عالم همه یک ذره نیرزد پیشم
هرگز نمرم ز مرگ از آن نندیشم
کز گوهر خود ملایکت را خویشم
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۶ - در جواب حضرت خضر علیه السلام گوید
گفتم ای مرهم دل ریشم
سخنت نوش جان پر نیشم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۳۱ - سبب قتل امیرالمؤمنین حسنبن علی علیهالسّلام
حق بگویم من از که اندیشم
آنچه باشد یقین شده پیشم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه
گفت زالی ضعیف و درویشم
کس نیازارد از کم و بیشم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه
پنج ترک آمد از قضا پیشم
خواند از ایشان یکی برِ خویشم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۹ - در مدح صدرالدّین شمسالائمه ابوطاهر عمر
در ثنایش هرآنچه اندیشم
سیرتش گویدم که من بیشم
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲۹
در کوی خرابات یکی درویشم
ز آن خم زکات بیاور پیشم
صوفی بچهام ولی نه کافرکیشم
مولای کسی نیم غلام خویشم
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۱۳
در کوی خرابات یکی درویشم
ز آن خم زکوة می بیاور پیشم
صوفی بچه ام ولی نه کافرکیشم
مولای کسی نیم، غلام خویشم
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۲- سورة الحجّ- مدنیّة » ۳ - النوبة الثالثة
گه با کف پرسیمم و گه درویشم
گه با دل پر نشاط و گه دل ریشم
گه باز پس خلق و گهی در پیشم
من بوقلمون روزگار خویشم
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۵۷
منم که یک رگ جانم هزار بازوی خون راند
از آنکه دست حوادث زده است بر دل ریشم
رگ گشادهٔ جانم به دست مهر که بندد
که از خواص به دوران نه دوست ماند و نه خویشم
نه هیچ کام برآید ز میر و میرهٔ شهرم
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن
شناسا کن به حکمتهای خویشم
برافکن برقع غفلت ز پیشم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)
به ستاری که ستر اوست پیشم
که تا من زندهام بر مُهر خویشم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)
اگر خود گوسپندی رند و ریشم
نه بر پشم کسان بر پشم خویشم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
بلی شاه سعید از خاص خویشم
پذیرفت آنچه فرمودی ز پیشم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
یا شربت لطف دار پیشم
یا قهر مکن به قهر خویشم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
خاکی ده از آستان خویشم
وابی که دغل برد ز پیشم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴ - سبب نظم کتاب
بنوشته به خط خوب خویشم
ده پانزده سطر نغز بیشم