گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۳

 

آن راز که دل به دیده میگوید باز

و آن چیز که گم نکرد میجوید باز

تا کرد دلم درد ترا مرهمِ صبر

دردی دگر ازتو روی میشوید باز

عطار
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲

 

حالِ خونین دلان که گوید باز؟

وز فلک خونِ خُم که جوید باز؟

شرمش از چشمِ مِی پرستان باد

نرگسِ مست اگر بروید باز

جز فَلاطونِ خُم نشینِ شراب

[...]

حافظ