گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۶

 

دمی نگذرد کز غمت خون نگریم

ز وصلت جدا مانده ام چون نگریم

چو افزون شود دمبدم بی تو دردم

نه مردم اگر هم دم افزون نگریم

نبینم به طرف چمن سرو نازی

[...]

جامی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

گرفتم ز نادیدنت خون نگریم

چو با دیگری بینمت چون نگریم

از آن ماه بی مهر گریم وگرنه

ز بی مهری دور گردون نگریم

نبینم به روی گلی در گلستان

[...]

رفیق اصفهانی
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۱۳ - سیرم از زندگانی (ابوعطا)

 

شب نمیشود کز غمش خون نگریم

دورم از دل آرام خود چون نگریم

رهی معیری