گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۲

 

خوش آن دو یار که دل صاف کرده چون شیشه

به هم خورند می لعل از آبگون شیشه

ز رشک لعل تو هر خون که خورده بود اکنون

به همدمی قدح می دهد برون شیشه

به سجده درت از دیده ریخت خون دلم

[...]

جامی