گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو سازد

عجب گر با چنین خوبی خدا اسباب او سازد

برآنم بعد از این کز رو برانم اشک را هر دم

وگرنه زود باشد کاو مرا بی آبرو سازد

هنوزم دست بر سر باشد از ذوقِ می لعلت

[...]

خیالی بخارایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰۳

 

بهار را چمنت مست رنگ و بو سازد

نقاب را رخت آیینه دورو سازد

خوشا کسی که به خون جگر وضو سازد

به اشک سینه خود پاک از آرزو سازد

سبکروی که تواند به آفتاب رسید

[...]

صائب تبریزی