گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶

 

گرچه دل بهره ز کیش تو خدنگی دارد

دیده باری ز گل روی تو رنگی دارد

گر در این ره به سعادت نرسد نیست عجب

هرکه از نامِ غلامیّ تو ننگی دارد

دل بپرداز ز تزویر که نوری ندهد

[...]

خیالی بخارایی