گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

عاشقان را درد بی مرهم خوش است

بیدلان را دیده پر نم خوش است

گر سخن در گوش جانان می رسد

گفت و گوی هر که در عالم خوش است

گر بتان از درد عشاق آگهند

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

ازان درج گوهر تکلم خوش است

وز آن غنچه تر تبسم خوش است

چو مورم مکن پایمال جفا

که بر زیردستان ترحم خوش است

چه می جویی از من نشان رقیب

[...]

جامی