گنجور

عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۶۰

 

چون چشمِ تو تیرِ غمزه محکم انداخت

هر لحظه هزار صید بر هم انداخت

چون زلف تو سر بستگی آغاز نهاد

سرگشتگیی در همه عالم انداخت

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

جمالت پرتوی در عالم انداخت

خروشی در نهاد آدم انداخت

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم

 

جمالت پرتوی در عالم انداخت

خروشی در نهاد آدم انداخت

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش سوم » بخش ۳ - فی فضیلت امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه

 

چو دیوان الهی با هم انداخت

ز قدمت شمهٔ درعالم انداخت

عطار
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۴۹ - التنبیه

 

کمند اینگونه نفست محکم انداخت

ز بهر غسل بردت دریم انداخت

صفی علیشاه
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

بخت بدم از ساحت کرمان به بم انداخت

از گلشن عیشم سوی زندان غم انداخت

با ...... کرد مرا دست و گریبان

بنگر که خر و توبره، چه نیکو به هم انداخت

نامد چو وجو دش عدمی صرف به عالم

[...]

افسر کرمانی
 
 
sunny dark_mode