گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۷

 

خویش را چند ز اندیشه به سر گردانم

وز تحیر دل خود زیر و زبر گردانم

دل من سوختهٔ حیرت گوناگون است

تا کی از فکرت خود سوخته‌تر گردانم

چون درین راه به یک موی خطر نیست مرا

[...]

عطار
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۳

 

من ز هجران تو سرگشته و سرگردانم

به چه رو من ز سر کوی تو سرگردانم

به سر کوی وفای تو بتا در طلبت

همچو گویی من غمدیده به سرگردانم

آسیاب نظرم تا بکی ای جان ز فراق

[...]

جهان ملک خاتون
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴۵

 

کیستم من که ز فرمان تو سرگردانم؟

آب در دیده به صد خون جگر گردانم

نه چنان آمده عشقت که به افسون برود

نه چنان رفته ز دل صبر که برگردانم

دارم آن صبر که گر در قدحم زهر کنند

[...]

صائب تبریزی