گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶

 

آب شد پیش لبت قند چو تر کردیمش

دم زد از روی تو آیینه نظر کردیمش

اشک رازِ دل غم دیده به مردم می گفت

بود نامحرم از این خانه به در کردیمش

تا دگر پیش رخت خیره نخندد گل سرخ

[...]

خیالی بخارایی