گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۸

 

لبز غم تو خشک شد دیده تر هم آنچنان

سوخت جگر بداغ دل خون جگر هم آنچنان

ایگل خوش نسیم من رفتی و بلبل ترا

گریه شب بحال خود آه سحر هم آنچنان

سبزه دمید و خشک شد لاله شکفت و برگ ریخت

[...]

اهلی شیرازی