گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۸

 

باد آمد و ز گمشده من خبر نداد

زان رو غباری از پی این چشم تر نداد

آمد بهار و تازه وتر شد گل و صبا

زان سرو نوجوان خبر تازه بر نداد

خوشوقت بادکش گذری هست از آن طرف

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

آمد صبا وزان گل نورس خبر نداد

تسکین آتش دل و سوز جگر نداد

نمود رخ ولی نظری سوی من نکرد

فریاد ازان نهال که گل کرد و بر نداد

می خواستم بگریه کنم با تو شرح راز

[...]

فضولی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۳

 

هیچ کس یک قطره آبم غیر چشم تر نداد

خواستم گر آتش از همسایه، خاکستر نداد

اعتباری دولت جمشید را پیدا نشد

تاک تا از دودمان خود به او دختر نداد!

کار عشق این است کز دل ها زداید تیرگی

[...]

سلیم تهرانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

آمد بهار و رفتن خود را خبر نداد

با ساکنان باغ ندای سفر نداد

هر نخل آرزو که نشاندیم بر زمین

دادیم آب سبز نگشت و ثمر نداد

شبنم وداع کرد و به ما چشم تر گذاشت

[...]

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode