گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

هر کو ندید خواب و نداند که خورد چیست

داند چو من که عشق چه چیزست و درد چیست

ای شاخ گل بسوختم از غیرت صبا

گر نیست عاشق این آه سرد چیست

این بس نوازشم که چو داد از غمت زنم

[...]

اهلی شیرازی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

کوچنان یاری که داند قدر اهل درد چیست

چیست عشق و کیست مرد عشق و درد مرد چیست

گلشن حسنی ولی بر آه سرد ما مخند

آه اگر یابی که تأثیر هوای سرد چیست

ای که می‌گویی نداری شاهدی بر درد عشق

[...]

وحشی بافقی